- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دانی که طمع چه گفت با من؟ بشنو که ز لطف و ظرف باشد
2 با خواجه اگر تو برف اوّل بر کار کنی شگرف باشد
3 تا تتماجی کنیم ترتیب چون روغن و آرد و ترف باشد
4 گفتم که نیاورم این که ترسم کان موجب جور و حرف باشد
5 لیکن بفرستم ار تو خواهی شعری که به جای برف باشد
6 مقصود به هر چه حاصل آید از مرد کریم حرف باشد
7 ای آنکه به چشم فکر غوّاص بحر کرم تو ژرف باشد
8 این شعر مرا به برف برگیر پیداست که خود چه صرف باشد
9 لطفی کن و هر چه میفرستی باید که سه چار ظرف باشد