مکن تو روی چو خورشید از جهان ملک خاتون غزل 1134

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

مکن تو روی چو خورشید خود ز ما پنهان

1 مکن تو روی چو خورشید خود ز ما پنهان که نیست بر دل سرگشته ام جفا پنهان

2 به جان رسید دل از درد دوریت یارا مکن به درد دل خسته ام دوا پنهان

3 بیا به غور دل خسته ام برس روزی که درد عشق نمی دارم از شما پنهان

4 مگر که درد دلم پیش تو صبا گوید چو نیست راز دل خلق از صبا پنهان

5 اگر گنه ز من و گر خطا بود از تو بیا که می نتوان داشت ماجرا پنهان

6 مکن تو تکیه به سالوس و زرق تا دانی که نیست در دو جهان هیچ از خدا پنهان

7 به غور حال تو بیگانه واقفست و کنون همی کنی غم دل را به آشنا پنهان

عکس نوشته
کامنت
comment