ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب از سعیدا غزل 58

ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب

1 ساقی مکن دریغ ز پیر و جوان شراب فرصت غنیمت است بده رایگان شراب

2 ای خضر تن پرست چه تن می زنی بس است آب حیات مجلس روحانیان شراب

3 در پای گل پیاله کشان بس گریستند جاری است همچو آب در این بوستان شراب

4 تنگ است بسکه چشم جهان و جهانیان ای دل نمی رسد به تو یک سرمه دان شراب

5 گر می نمی دهید برای خدا مرا باری بیاورید پی امتحان شراب

6 با مفلسان رند، وفادار نیست دهر بارد بجای آب گر از آسمان شراب

7 از عشق و عاشقی به سعیدا چه گفتن است کس می برد برای مغان ارمغان شراب؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر