1 جز قطع نظر به کام رهرو نکند واین کوی وصال غیر او هو نکند
2 پروانهٔ فقر را ندیده است کسی تا قطع نظر زکهنه و نو نکند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای دل دَرِ غم گشاده ای می بینم در دام بلا فتاده ای می بینم
2 از یار کناره کرده ای می دانم دل در دگری نهاده ای می بینم
1 من خاک تو در چشم خرد می آرم عذرت نه یکی نه ده که صد می آرم
2 سر خواسته ای به دست کس نتوان داد می آیم و بر گردن خود می آرم
1 هر کاو زحقیقت وجود آگاه است با او سخن دراز بس کوتاه است
2 در عالم امر شرع شاهنشاه است وین جمله برون زپردهٔ این راه است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به