-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش هر کس شکوه از گردون دون پرور مکن دفتر جمع دل غمدیده را ابتر مکن
2 عمرها شد ای خضر منت ز حیوان می کشی لب تر از آب بقا تا زنده ای دیگر مکن
3 در پی دنیا که آخر خشک لب خواهی گذشت ز آبروی خویشتن هر دم جبین را تر مکن
4 چون زمین فرش است آخر اولش باید گزید خشت خواهد گشت بالین تکیه بر بستر مکن
5 تا نگیری کام از آن لب تا نبینی روی دوست التفاتی با بهشت و چشمهٔ کوثر مکن
6 باش عریان را حال پوشیده دار از اهل قال ترک سر را پیش هر بی پا و سر افسر مکن
7 باش آن طوری که هستی در نظرها آشکار همچو شیطان جامهٔ تلبیس را در بر مکن
8 راه عشق است ای سعیدا هر قدم خوف است [و] بیم چون جرس از پردلیها شور و افغان سر مکن