- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم خود من ساده درون صورت غیری نپذیرم
2 مرده ام در هوس آنکه بود فرصت آنم که نهی پای درین دیده و در پای نو میرم
3 حال خود با که بگویم که شکایت ز تو دارم با خلاص از که بجویم که به دام تو اسیرم
4 به قلم صورت اخلاص نوشتن چه ضرورت چون ضمیر تو بود واقف اسرار ضمیرم
5 گفته حال کمال از غم من در چه نصایست و چه توان گفت همان عاجز و مسکین و فقیرم