1 در حلقه عشق ره نیابد هر کس این گوشه مقام عارفان آمد و بس
2 گفتی که رسم در سر زلفش به هوس زنار نبسته ای، در این حلقه مرس
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چو نتوانم که در خیل غلامانت کمر بندم روم در کنج محنت در بروی خویش در بندم
2 من آن صیدم کز آهوی تو در دل تیرها دارم گرم دولت بود، خود را به فتراک تو بر بندم
1 پرده بگشا ز روی چون مه خویش که بجانم ز بخت گمره خویش
2 میکشد سرو، پیش بالایت شرمساری ز قد کوته خویش
1 گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بماند تن روان شد بر طریق عزم و جان آنجا بماند
2 من خود آواره شدم، لیکن دل درمانده را پرسشی میکن، که در کویت تن تنها بماند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **