-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عنایتی نکند یار نازنین با من خوش است با همه خونین دلان همین با من
2 گشاده روست به هر کس به سان گل لیکن گره چو غنچه فکنده ست در جبین با من
3 چو آفتاب نگنجد درین سراچه کجا شود به کلبه تاریک همنشین با من
4 بدو تقرب من اینقدر بس است که هست به زیر نه فلک و روی یک زمین با من
5 مرا تبسم آن لب بکشت طالع بین که داد خاصیت زهر انگبین با من
6 ز شمع و مشعله باشد فراغتم شب هجر بس اینکه همنفس است آه آتشین با من
7 مگو که تنگ بود راه عاشقی جامی جریده می روم اینک نه دل نه دین با من