-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بقطع راه دراز امل غنی نشوی بر آستان قناعت مگر مقام کنی
2 مرو بعجب و تکبر بر آستانه خلق که زندگانی و عیشت همه حرام کنی
3 دو تای گاو بدست آوری و مزرعه ئی یکی امیر و دگر را وزیر نام کنی
4 بنان خشک و حلالی کزو شود حاصل قناعت از شکرین لقمه حرام کنی
5 و گر کفاف معاشت نمیشود حاصل روی و شام شبی از جهود وام کنی
6 هزار بار از آن به که بامداد پگاه کمر ببندی و بر چون خود سلام کنی