-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نرسد دست من به چرخ بلند ورنه بگشادمیش بند از بند
2 قسمتی کرد سخت ناهموار بیش و کم در میان خلق افکند
3 این نیابد همی به رنج پلاس و آن نپوشد همی ز ناز پرند
4 آنکه بسیار یافت ناخشنود وآنکه اندک ربود ناخرسند
5 خیز مسعود سعد رنجه مباش هر چه یزدان دهد بر او بپسند
6 گر جفا بینی از فلک مگری ور وفا یابی از زمانه مخند
7 کاین زمانه نشد کسی را دوست دهر کس را نگشت خویشاوند