مرا چو قبله نگردد به عیدگه رویت از جامی غزل 116

مرا چو قبله نگردد به عیدگه رویت

1 مرا چو قبله نگردد به عیدگه رویت ز عیدگه کنم آهنگ کعبه کویت

2 تو عید خلقی و قربانت آنکه مردم را کشد به غمزه خون ریز چشم جادویت

3 اگر چه نیست درین عید رسم مه دیدن نمی رود ز ضمیرم خیال ابرویت

4 گذشتم از هوس کعبه و طواف حرم همین بس است مرا حج که بگذرم سویت

5 ز تاب هجر تو می سوختم بحمدالله که سایه بر سرم انداخت سرو دلجویت

6 به ضبط مملکت دلبری گشادی دست دعای خسته دلان باد حرز بازویت

7 برون خرام و مترس از گزند کز هر سو هزار بنده چو جامی بود دعاگویت

عکس نوشته
کامنت
comment