انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

انوری ابیوردی
انوری ابیوردی

دست در روزگار می‌نشود از انوری ابیوردی غزل 143

غزل 143 ام از 1464 غزلیات

دست در روزگار می‌نشود

1 دست در روزگار می‌نشود پای عمر استوارمی‌نشود

2 شاهد خوب صورتست امل در دل و دیده خوار می‌نشود

3 روز شادی چو راز گردونست لاجرم آشکار می‌نشود

4 هیچ غم را کران نمی‌بینم تا دو چشمم چهار می‌نشود

5 پای برجای نیست حاصل دهر عشق از آن پایدار می‌نشود

6 هیچ امسال دیده‌ای هرگز که دگر سال پار می‌نشود

7 پر شد از خون دل کنار زمین واسمان دل‌فکار می‌نشود

8 شاد می‌زی که در عروسی دهر رنگ چندین به کار می‌نشود

9 یک تسلیست وان تسلی آنک مرگ در اختیار می‌نشود

10 خرم آن‌کس که نیست بر سر خاک تا چنین خاکسار می‌نشود

11 انوری در میان این احوال هیچکس بر کنار می‌نشود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دست در روزگار می‌نشود

شاعر شعر دست در روزگار می‌نشود چه کسی است ؟

شاعر شعر دست در روزگار می‌نشود انوری ابیوردی می باشد.

شعر دست در روزگار می‌نشود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر دست در روزگار می‌نشود چیست ؟

قالب شعر دست در روزگار می‌نشود غزل است

مضمون اصلی شعر دست در روزگار می‌نشود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر