- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخنه ای شانه در آن زلف پریشان نکنی تا که صد سلسله را بی سر و سامان نکنی
2 کی شود بلبل و قمری زگل و سرو آزاد گر تو گلرو بچمن سرو خرامان نکنی
3 چه عجب گر دل عاشق هدف تیر تو شد کوه نبود که در او رخنه بمژگان نکنی
4 گر مسیحا و فلاطون بودت در بالین درد عشق ار بودت میل بدرمان نکنی
5 شنوی زآن لب نوشین سخنی گر همه عمر میل ای خضر بسرچشمه حیوان نکنی
6 تا نگرید بچمن شب همه شب چشم سحاب یک تبسم سحر ای غنچه خندان نکنی
7 مردم از نوح نگویند بجز یک طوفان نیست یک چشم زدن دیده که طوفان نکنی
8 نیست یک نظره ای ای غمزه که در دیر و حرم کفر از جا نکنی غارت ایمان نکنی
9 تا تو ای عشق بدین فر و هما جلوه گری نبود مور که او را تو سلیمان نکنی
10 مظهر حقی و کان کرم و دست خدا نشود اینکه بر آشفته ات احسان نکنی