عاشقان را جز لب تو باده از آشفتهٔ شیرازی غزل 992

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

عاشقان را جز لب تو باده مستانه نه

1 عاشقان را جز لب تو باده مستانه نه می‌کشان را غیر چشمت ساغر و پیمانه نه

2 گو در افکن کشتی عشاق را در شط می در خور مستی مستان غمت خمخانه نه

3 هم طلبکارت برهمن هم هواخواه تو شیخ دیده کس مأوای تو کعبه نه و بتخانه نه

4 گر جهان غواص خواهد بود در بحر وجود بحر وحدت را بود دری چو تو دردانه نه

5 گر براندازی تو ای لیلا زرخ پرده بحی همچو آشفته تو را مجنون بود دیوانه نه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر