- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخت را مه نخوانند اهل توجیه که روشن نیست چندان وجه تشبیه
2 مکن از خوان وصلت منع سایل که خارج باشد از قانون توجیه
3 غمت با دل دو حرف آمد ز یک جنس که آن مدغم بود وین مدغم فیه
4 اگر حاجت به شمع افتد شبت را ز جان رشته دهم وز چشم و دل پیه
5 چه سان آیم برون از تیه عشقت که موسی بود سرگردان درآن تیه
6 چوها چشم همه کردم بدین حرف تورا بر انتظار خویش تنبیه
7 مس خود را مکن جامی زراندود که پیش ناقدان خوش نیست تمویه