سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب از سعیدا غزل 52

سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب

1 سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب از آسمان فتد نفتد قدر آفتاب

2 دیروز طرفه صحبت گرمی نداشتیم ما و خدنگ غمزهٔ او زلف و پیچ و تاب

3 واعظ بیا ز حق مگذر خوب قسمتی است ما و شراب ناب، تو و مست و احتساب

4 پستان داغ سینه به طفلی مکیده ام کی می رود ز ذایقه ام لذت کباب؟

5 امروز زلف [و] طرهٔ شب را گشوده است در آسمان آینه کن سیر ماهتاب

6 بی او مدان که باده کشان باده می کشند چشمی است پر ز گریهٔ خم ساغر شراب

7 بالله از عمارت کونین بهتر است تعمیر پایهٔ در و بام دل خراب

8 خواهی شوی نهان ز اجل پیشتر ز موت زودی بپوش چشم سعیدا برو بخواب

عکس نوشته
کامنت
comment