- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکن بیم که شمشیر رقیب ما بران باشد می از کشتن نمیترسم رها کن تا بر آن باشد
2 پر از جانهاست دامنهای زلف تو میفشانش تو معشوقی مرا فرما که عاشق جان فشان باشد
3 حدیث لطف گفتارت بکن از دیگری پرسش که ما را ز آن لب انگشت تحیر در دهان باشد
4 چه نسبت می کنی مه را بخود خود را نکونر بین که از تو نابمة فرق از زمین تا آسمان باشد
5 میان گفتم ار گمشد منش بابم چه میبخشی قبا گفت و کله بر سر کمر هم در میان باشد
6 بخوان عاشق درویش اگر مهمان رسد جانان کباب از سینه آب از دیده شیرینی زبان باشد
7 کمال از دیده می ریزد سرشک گرم در پایت خنک آبی که در پای سهی سروی روان باشد