1 از عشق ویم منع نکو نیست مکن تکلیف مرا بر آن که خونیست مکن
2 مائیم و دل فرو گرفته غم عشق گنجای نصیحت اندرو نیست مکن
1 ای کرمت نظم داده کار جهانرا والی اقلیم جسم ساخته جانرا
2 داده شتاب و درنگ از ره حکمت قدرت تو هیأت زمین و زمانرا
1 زلف مشکین تو سرمایه سود است مرا لعل شیرین تو شور دل شیداست مرا
2 بیتو با خود نیم ایدوست ولیکن چکنم هست دشمن ز پس و پیش و چپ و راست مرا
1 این منم یا رب که بختم پیشوایی میکند دولت بیگانه طبعم آشنایی میکند
2 آنچه محبوبست میجوید به من پیوستگی و آنچه دل زو میرمد از من جدایی میکند