1 از عشق ویم منع نکو نیست مکن تکلیف مرا بر آن که خونیست مکن
2 مائیم و دل فرو گرفته غم عشق گنجای نصیحت اندرو نیست مکن
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 امروز کسی که شهره در شیر دلیست در ملک علی والی و در فقر ولیست
2 از جمله خلایق ار بپرسند که کیست کویند سپهدار جهان عبدالعلیست
1 شاد آنک عیش برطرف بوستان کند وین موسم بهار بفصل خزان کند
2 فصل بهار موسم گلها و لاله هاست فصل خزان حقیقت آنرا بیان کند