- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نداند قدر حسنت کس به از تو که خاک پای خود روبی به گیسو
2 شراب حسن پتوشی ز لبها در آید زلف از آن پیشت به زانو
3 از رویت مشتبه شد قبله بر خلق سوی محراب اشارت کن به ابرو
4 به من حلوای لب متمای گفتم اگر دست آورم در گردن تو
5 به حسن از ماه میچربی و پروین اگر منکر شوند اینکه ترازو
6 سر رقص است امشب ماه ما را بزن بر نی زنان بانگی که دف کو
7 کمال امشب سماع عاشقان است چنین شبها نشاید رقص پهلو