-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دانی چه بود بادهٔ گلگون ز رگ تاک لعلی است که کردند برون از جگر خاک
2 جز پاک نیندیشد و جز پاک نبیند در هر که بود دیدهٔ غمناک و دل پاک
3 صد شیوه به هر چشم زدن باز نماید دلگیر نگردد کس از آن چشم غضبناک
4 بی خون جگر فهم سخن را نتوان کرد هر چند که دلسوز بود شعلهٔ ادراک
5 آویخته صد حلقهٔ جان بر سر هر مو دل در چه شمار است در آن حلقهٔ فتراک
6 صحرای فراق و ره آن کوی سعیدا دشتی است بلا خیز و طریقی است خطرناک