دانی چگونه باشد از دوستان از همام تبریزی غزل 219

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

دانی چگونه باشد از دوستان جدایی

1 دانی چگونه باشد از دوستان جدایی چون دیده‌ای که ماند خالی ز روشنایی

2 سهل است عاشقان را از جان خود بریدن لیکن ز روی جانان مشکل بود جدایی

3 در دوستی نباید هرگز خلل ز دوری گر در میان جانان مهری بود خدایی

4 هر زر که خالص آید بر یک عیار باشد صد بار اگر در آتش او را بیازمایی

5 ای نور چشم بینا داری فراغت از ما ما خوش بدین تمنا دائم که زان مایی

6 گر صحبتت فقیری جوید عجب نباشد با عشق در نگنجد سلطانی و گدایی

7 ما را طمع نباشد پرسیدن و عیادت از زلف خود نسیمی بفرست اگر نیایی

8 هر کاو به بوی زلفت جان را نمی‌سپارد در جان او نباشد بویی ز آشنایی

9 ای چون همام شهری افتاده در کمندت زین بند کس نیابد تا جاودان رهایی

عکس نوشته
کامنت
comment