-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نمی آید به راه شوخ طنازی که من دارم به هم چون چشم عینک، دیدهٔ بازی که من دارم
2 چنین گر چشم لیلی پرده بردارد ز داغ دل به صحرا می فتدگنجینهٔ رازی که من دارم
3 توانی پرده ای سنجید اگر راهی به دل داری نمی آید به گوش از ضعف آوازی که من دارم
4 شرر بر هستی پا در رکابم خنده ها دارد رود دست و بغل، انجام و آغازی که من دارم
5 حزین افسانه کرد آخر به هر محفل غم دل را به خاموشی زبان شکوه پردازی که من دارم