می کند چشم تو تا بیخود از جویای تبریزی غزل 223

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشته است

1 می کند چشم تو تا بیخود ز ساغر گشته است آنقدر مستی که مژگان هم از او برگشته است

2 در ره شوق تو از بس پر برون آورده است نامه ام مستغنی از بال کبوتر گشته است

3 کارهای چرخ از بس بی نظام افتاده است آسمانها گوییا اوراق ابتر گشته است

4 چون توانم گرد دل را منع کلفت از غمش شیشه افلاک از آهم مکدر گشته است

5 چارهٔ سرگشتگی ها را مجوی از آسمان چون تو جویا او هم از بیچارگی سرگشته است

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر