می کند دل در خم زلف تو زاری از حزین لاهیجی غزل 592

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

می کند دل در خم زلف تو زاری بیشتر

1 می کند دل در خم زلف تو زاری بیشتر شب چو شد، بیمار دارد بی قراری بیشتر

2 گر چه به می گردد از پرهیز، هر دردی که هست درد دین را می کند پرهیزگاری بیشتر

3 ابر دریا دل کند گل در گریبان خار را ای خوش آن چشمی که دارد ذوق زاری بیشتر

4 ناز را عاشق نوازی هاست در خورد نیاز هرکه را عجز است بیش، امّیدواری بیشتر

5 نقش شیطان سیرتش را سر نمی آید فرود می کشد عزّت طلب، هر چند خواری بیشتر

6 هرکجا پستی ست افزون کشتزار خاک را می کند دهقان رحمت آبیاری بیشتر

7 دور خط مستی فزای حسن خوبان شد حزین می شود در نوبهاران، میگساری بیشتر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر