- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داد از خود پیرتر کستان خبر گفت من دو چیزدارم دوست تر
2 آن یکی اسبست ابلق گام زن وین دگر یک نیست جز فرزند من
3 گر خبر یابم به مرگ این پسر اسب میبخشم به شکر این خبر
4 زانک میبینم که هستند این دو چیز چون دو بت در دیدهٔ جان عزیز
5 تا نسوزی و نسازی همچو شمع دم مزن از پاک بازی پیش جمع
6 هرک او در پاک بازی دم زند کار خود تا بنگرد بر هم زند
7 پاک بازی کو به شهوت نان خورد هم در آن ساعت قفای آن خورد