- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معقول؟ بدوست راه نبردی، مگو حدیث فضول
2 ز آفتاب جهانتاب عشق گرم شدیم فراغتیم ز عالم، چه جای رد و قبول؟
3 سخن ز ممکن و محدث مگو، ز واجب گو حدیث فرع نگویند عارفان اصول
4 اگر چه کشته تیغ توام، ولی در حشر چه شکرها که بگوید ز قاتل این مقتول!
5 بدان که علت غایی تویی، ز ملک و ملک که اهل حق ز حقیقت نکرده اند عدول
6 خدای را، که ز واعظ سؤال فرمایید که: با کراهت الحان چرا کنی مرغول؟
7 هزار جان و دل قاسمی فدای تو باد که مست جام هوای تو شد نفوس و عقول