خدای را چو ندانی، چه فقه از قاسم انوار غزل 420

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معقول؟

1 خدای را چو ندانی، چه فقه و چه معقول؟ بدوست راه نبردی، مگو حدیث فضول

2 ز آفتاب جهانتاب عشق گرم شدیم فراغتیم ز عالم، چه جای رد و قبول؟

3 سخن ز ممکن و محدث مگو، ز واجب گو حدیث فرع نگویند عارفان اصول

4 اگر چه کشته تیغ توام، ولی در حشر چه شکرها که بگوید ز قاتل این مقتول!

5 بدان که علت غایی تویی، ز ملک و ملک که اهل حق ز حقیقت نکرده اند عدول

6 خدای را، که ز واعظ سؤال فرمایید که: با کراهت الحان چرا کنی مرغول؟

7 هزار جان و دل قاسمی فدای تو باد که مست جام هوای تو شد نفوس و عقول

عکس نوشته
کامنت
comment