- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن پنهان ملول بودن و تنها گریستن
2 بی درد را به صحبت ارباب دل چه کار خندیدن آشنا نبود با گریستن
3 دایم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم زین گریه ره دراز بود تا گریستن
4 عمری به گریه های هوس آلود صرف شد، کنون عمری به تازه بایدم و واگریستن
5 درمان من ز مسیحا مجو که هست دردم جفای یار و مداوا گریستن
6 گاهی به یاد سرو قدی، گریه هم خوش است تا کی ز شوق سدرهٔ طوبا گریستن
7 هر کس که هست گریه به جانش رواست و بس نتوان به عالمی تن تنها گریستن
8 عرفی ز گریه دست نداری که در فراق دردت ز دل نمی برد الا گریستن