- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکن چندین ملامت ای خردمند من دیوانه را بگذار در بند
2 زمام عقل من در دست عشق است رضا از بنده و حکم از خداوند
3 نمی دانم گناه خویشتن را دلی دارم به جانان آروزمند
4 جفا بردن ز نیکوروی تا کی تحمل کردن از بدگوی تا چند
5 چه می خواهی ز من ای مرد عاقل نمی دانی که مجنون نشنود پند
6 منه ساقی دگر بر آتش تیز بپرس از سوز عشق ای یار مپسند
7 به پاکانت کز این آلایشم پاک ولی باور نمی دارند سوگند
8 سری دارم سبک چون باد صرصر غمی دارم گران چون کوه الوند
9 چو سایه بر اثر می بایدم رفت که با خورشیدم افتاده ست پیوند
10 اگر بر گریه ی زار نزاری به شوخی ناسپاسی میزند خند
11 چه شاید کردن آن را کش خبر نیست ز سوز مادران کشته فرزند