1 الهی معاصی ابن یمین اگر چه ز غایت بسی در گذشت
2 نماند و گر هست در آب و خاک اگر باد عفوت بدو برگذشت
1 صبح سعادت از افق خرمی دمید ساقی بیار باده که وقت طرب رسید
2 خیز آتش گداخته در آب بسته ریز یعنی که آبگینه ملون کن از نبید
1 نامد الحق اینچنین فیروز کآمد شهریار رستم از مازندران وز هفت خوان اسفندیار
2 آتش قهرش چو خاک راه کرده پایمال دشمنان باد پیما را به تیغ آبدار
1 ساقی بیار باده که چون خلد شد چمن شد باغ روشن از گهر ابر تیره تن
2 آهوی سرو نافه بیفکند وزین قبل باد صبا گرفت دم نافه ختن