- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گسستهای و نخواهی که باز پیوندی توقّع است که رحمت کنی و نپسندی
2 سرِ ستیزه گرفتی چه روی میبینی درِ جفا بگشادی چه نقش میبندی
3 بیا و دیدۀ حاسد بکن که از غیرت گمان برد که دل از من به خیره برکندی
4 ز آبِ دیده و خاکِ درِ تو نشکیبم که این و آن ز تو خشنودی است و خرسندی
5 به دیده و دلِ پر خون به هر چه درنگرم خیالِ رویِ تو بینم ز آرزومندی
6 به گوش و گردنِ ما طوقِ عهد و حلقه ی امر ز بنده بندگی و از شما خداوندی
7 غلامیِ تو به آزادگی تواند کرد نزارییی که پدر را نکرد فرزندی