مالک دینار شب از عطار نیشابوری مصیبت نامه 7

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

مالک دینار شب بیدار بود

1 مالک دینار شب بیدار بود روز نیز از سوز دل در کار بود

2 چون بروز آورد شبهای دراز همچو شبها در گرفت از روز باز

3 روز و شب صبر وقرارش رفته بود این چنین کس چون تواند خفته بود

4 دختری بودش جگر سوز از پدر گفت آخر شب بخفت و غم مخور

5 خلق خفته جمله تو چون کوکبی از چه معنی مینخفتی یک شبی

6 گفت خفتن نیست درمان پدر کز شبیخون ترسم ای جان پدر

7 خواب اگر در شارع سیلی بود چون شوی بیدار واویلی بود

8 می ندانم کاین چه مردان بودهاند کز عمل یک دم نمیآسودهاند

9 گر ترا یک دم غم ایشانستی تا ابد درد تو بیدرمانستی

10 درد ایشان نیست از کسب و عطاست کی چنان دردی شود از کسب راست

عکس نوشته
کامنت
comment