حلقه زلفش گشاد باد سحرگاه از جامی غزل 842

حلقه زلفش گشاد باد سحرگاه

1 حلقه زلفش گشاد باد سحرگاه اشرق شمس الضحی بنور محیاه

2 چند گریبان درم ز شوق جمالش برفکن ای باد صبح دامن خرگاه

3 وصف سهی سرو ما بلند مقامی ست کی رسد آنجا کسی به همت کوتاه

4 راز دل خم به پیش جام دهان باز گفت صراحی ازان فتاد در افواه

5 در دل تنگم نشین اگر چه ندارد کلبه درویش تاب کوکبه شاه

6 آه دلم هست بی تو شعله جانسوز آه که صد بار سوخت جان من از آه

7 جامی بی صبر و دل سگان درت را همدم دیرینه است و یار هواخواه

عکس نوشته
کامنت
comment