گشاد گنج جواهر به بوستان ژاله از جامی غزل 894

گشاد گنج جواهر به بوستان ژاله

1 گشاد گنج جواهر به بوستان ژاله به فرش سرو و سمن شد گهرفشان ژاله

2 گسست سبحه روحانیان که سوی زمین فتد چو مهره تسبیح از آسمان ژاله

3 میان شاخ و شکوفه خوش اجتماعی بود که سنگ تفرقه انداخت در میان ژاله

4 گرفت بچه طوطی همه بساط چمن چو طوطی فلک انداخت بیضه سان ژاله

5 دراز کرد در اوصاف گل زبان سوسن ز غیرتش گره افکند بر زبان ژاله

6 گهر ز بحر شود زاده عکس آن بنگر چو سیلها کند از هر طرف روان ژاله

7 چو عاشقی که زند سنگریزه بر معشوق به باغ شاهد گل را کند نشان ژاله

8 دکان شیشه گر است از حباب آب شمر که سنگ می فکند سوی آن دکان ژاله

9 چو بوته ایست سرخ لاله کش هر دم پی گداز نهد سیم در دهان ژاله

10 کلام مدعی و جامی آن زمان که شود در امتحان گهر رشته بیان ژاله

11 بود دو قطره نازل شده ز فیض سحاب که گردد این به مثل در ناب و آن ژاله

عکس نوشته
کامنت
comment