1 عزت خلق اگر نگهداری نکشی درد سر ز قال و ز قیل
2 ور نداری ز کبر عزت کس ناکسی گشت ثابتت بدلیل
3 مشکل است آنکه او عزیز شود هر که او را زمانه کرد ذلیل
4 هر چه نقصان کند ازو چیزی چیز کی ماند از کثیر و قلیل
5 غیر عزت که نیم ذره ازو نتوان کاستن بهیچ سبیل
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 صبا بهر شکن از زلف او که تاب دهد شکست عنبر سارا و مشک ناب دهد
2 نگار من چو بعزم صبوح برخیزد زمانه چهره بمهر سپهر تاب دهد
1 یا رب این نکهت جانپرور مشک ختن است یا دم غالیه زلف دلارام من است
2 نفس روح فزا میدمد از طرف چمن یا صبا لخلخه جنبان گل و یاسمن است
1 گر شود در عشق جانان جان شیرینم تلف هر زمان افزون بود دل را بمهر او شعف
2 چشم من گر رسته دندانش را بیند بخواب از خیال روی او گوهر شود همچون صدف
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به