بمیرو تا نبود از حکیم نزاری قهستانی غزل 1257

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

بمیرو تا نبود هم نفس مزن نفسی

1 بمیرو تا نبود هم نفس مزن نفسی که مرگ بهتر از این زندگی بود به بسی

2 چو با کسی نبود عهد روزگار عزیز هباست گر همه عمری بود اگر نفسی

3 تو زاهدی و منم فاسقی چه میگویی کدام به تو به خود می روی و من به کسی

4 به صدر خاص به خاصی توان رسید بلی که عشق گوهر خاص است و عقل عام خسی

5 به گوش جان بشنو صور حق نه هم چو خران که مولعند به بانگ میان تهی جرسی

6 از آن قبل هوس روی دوست می کندم که آدمی بچه را چاره نیست از هوسی

7 مرا کی ام که تمنای وصل دوست بود کجا به دولت عنقا رسد چو من مگسی

8 نزاریا برو و دامنی به دست آور که کس بدو نرسیده ست جز به دسترسی

عکس نوشته
کامنت
comment