دیدی آخر آنچه با من طالع از مشتاق اصفهانی غزل 154

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

دیدی آخر آنچه با من طالع ناساز کرد

1 دیدی آخر آنچه با من طالع ناساز کرد یار را از من مرا از یار غافل باز کرد

2 میسرودم بر گلی یکچند همچون بلبلی ناگهان برگ سفر آن گل ز گلشن باز کرد

3 سخت‌گیریهای هجرش بر فشار طایرم آشیان را تنگ‌تر از چنگل شهباز کرد

4 بار بستم منهم از گلشن به چشم حسرتی گزنم خون جگر نتوانش از هم باز کرد

5 قصه کوته آسمان و انجمش کز خشم و کین آن جفا بنیاد با من این ستم آغاز کرد

6 یار را از من بریدند و مزا از خانمان گل ز گلشن رفت و بلبل از چمن پرواز کرد

7 کیستم مشتاق سرگرم فغان مرغی کزو خویش را آخر کباب از شعله آواز کرد

عکس نوشته
کامنت
comment