- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتا که: بسینه ز منت کینه نماند؟! گفتم که: نه، این سینه بآن سینه نماند!
2 بیش از همه شب، در شب آدینه کشم می؛ در میکده می تا شب آدینه نماند!
3 آیا بچه رو می نگری سوی من آن روز کز خجلت خط، در کفت آیینه نماند؟!
4 کی جان برم از میکده، گر رخت برم؟ کاش من مانم و این خرقه ی پشمینه نماند!
5 جز راز محبت، که شد آذر ز دلم فاش کس گنج ندیده است بگنجینه نماند!