گفتم که چند صبر کنم ای از مسعود سعد سلمان غزل 2

مسعود سعد سلمان

آثار مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

گفتم که چند صبر کنم ای نگار؟ گفت:

1 گفتم که چند صبر کنم ای نگار؟ گفت: تا هست عمر، گفتم: رنجه مدار، گفت:

2 بی رنجْ عشق نبوَد، گفتم: نیم به رنج، فرسوده چند باشد ازین ای نگار؟ گفت:

3 جز انتظار روی ندارد تو را همی گفتم: شدم هلاک من از انتظار، گفت:

4 این روزگار با تو بد است، این ازو شناس گفتم که نیک کِی شودم روزگار؟ گفت:

5 چون گشت زایل این سَخَطِ شهریار راد گفتم که کِی شود سَخَطِ شهریار؟ گفت:

6 چون بخت رام گردد تا تو رسی به کام گفتم که بخت کِی شودم جفت و یار؟ گفت:

7 آمرزشی بخواه شود عفوْ جرمِ تو این گفت در کریمِ نبی کردگار گفت

عکس نوشته
کامنت
comment