- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم که چند صبر کنم ای نگار؟ گفت: تا هست عمر، گفتم: رنجه مدار، گفت:
2 بی رنجْ عشق نبوَد، گفتم: نیم به رنج، فرسوده چند باشد ازین ای نگار؟ گفت:
3 جز انتظار روی ندارد تو را همی گفتم: شدم هلاک من از انتظار، گفت:
4 این روزگار با تو بد است، این ازو شناس گفتم که نیک کِی شودم روزگار؟ گفت:
5 چون گشت زایل این سَخَطِ شهریار راد گفتم که کِی شود سَخَطِ شهریار؟ گفت:
6 چون بخت رام گردد تا تو رسی به کام گفتم که بخت کِی شودم جفت و یار؟ گفت:
7 آمرزشی بخواه شود عفوْ جرمِ تو این گفت در کریمِ نبی کردگار گفت