آیا همای تیر تو جوید نشان از حزین لاهیجی غزل 624

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

آیا همای تیر تو جوید نشان خویش؟

1 آیا همای تیر تو جوید نشان خویش؟ ما می زنیم قرعه به مشت استخوان خویش

2 گردن بزن، بسوز، بکش، جسم و جان ز توست چون شمع فارغیم ز سود و زیان خویش

3 صد ره به من کشد دلت امّا چه فایده؟ یکبار بشنو از دل نامهربان خویش

4 چون شمع بی اثر نبود سرگذشت من حرفی بسنج از لب آتش زبان خویش

5 یکبار هم به دست صبا می توان فشاند بوی گلی، به مرغ کهن آشیان خویش

6 با زلف، شانه را نکنی آشنا اگر دانی چه می کشم ز دل بدگمان خویش

7 ساکن مشو حزین که به بالین توست شمع هویی بزن به بال و پر ناتوان خویش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر