1 دیبا به رخی بتا و زیبا به سلب الماس به غمزه و تریاک به لب
2 خواهی که چو روز روشنی گیرد شب برکش ز رخ آن ریشه دستار قصب
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا
1 چه خوش عیش و چه خرم روزگار است که دولت عالی و دین استوار است
2 سخا را نو شکفته بوستان است امل را نو دمیده مرغزار است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به