دی مغبچه‌ای گفت که ما از وحدت کرمانشاهی غزل 47

وحدت کرمانشاهی

آثار وحدت کرمانشاهی

وحدت کرمانشاهی

دی مغبچه‌ای گفت که ما مظهر یاریم

1 دی مغبچه‌ای گفت که ما مظهر یاریم سر تا به قدم آینه روی نگاریم

2 ما نقطه پرگار وجودیم ولیکن گاهی به میان اندر و گاهی به کناریم

3 ما سر انالحق به جهان فاش نمودیم منصورصفت رقص‌کنان بر سر داریم

4 ما بار به سر منزل مقصود رساندیم ای خواجه دگر اشتر بگسسته مهاریم

5 در هیچ قطاری دگر ای قافله‌سالار ما را نتوان یافت که بیرون ز قطاریم

6 تا باد به هم بر زند آن زلف پریشان آشفته و سرگشته و بی‌صبر و قراریم

7 تا در چمن حسن گل روی تو بشکفت شوریده و شیدا و پریشان چو هزاریم

8 چون در نظر دوست عزیزیم غمی نیست هرچند که در چشم خلایق همه خواریم

9 وحدت صفت از نشأ صهبای محبت مستیم ولی بی‌خبر از رنج خماریم

عکس نوشته
کامنت
comment