جامی

جامی

جامی
جامی

دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب از جامی غزل 132

غزل 132 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد

1 دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد آب ز عکس روی تو چشمه آفتاب شد

2 جست به باغ بی رخت لمعه برق آه من شاخ درخت شعله زد مرغ چمن کباب شد

3 خواستم از خدا که دل مایل مهر گرددت در حق تو دعای من شکر که مستجاب شد

4 محتسب سبو شکن دید صفای جامی می مشرب میگساریش مانع احتساب شد

5 ره به حریم بزم تو بود برون ز وسع من سوی توام زمام کش زمزمه رباب شد

6 دیده عقل تیزبین شد ز فروغ عشق تو هرچه خطا شمرده بود آن همگی صواب شد

7 راند ز رسته درت جامی تنگدل سخن رشته نظم دلکشش سلک در خوشاب شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد

شاعر شعر دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد چه کسی است ؟

شاعر شعر دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد جامی می باشد.

شعر دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد چیست ؟

قالب شعر دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد غزل است

مضمون اصلی شعر دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی