1 ای مقصد کشور چهارم در نیک و بد آستانهٔ تو
2 وی رفعت آسمان هفتم باطل شده در زمانهٔ تو
3 بر شاخ وجود بنده مرغیست منسوب به آشیانهٔ تو
4 در دام حریف نو فتادست اومید همه به دانهٔ تو
5 خطی به وکیل لهو بنویس یعنی به شرابخانهٔ تو
1 باز کی گیرم اندر آغوشت کی بیارم به دست چون دوشت
2 هرگز آیا به خواب خواهم دید یک شبی دیگر اندر آغوشت
1 ای زلف تابدار ترا صدهزار خم وی جان غمگسار مرا صدهزار غم
2 خالی نگردد از غم عشق تو جان من تا حلقهای زلف تو خالی نشد ز خم
1 دل از خوبان دیگر برگرفتم ز دل نو باز عشقی درگرفتم
2 ندانستم که اصل عاشقی چیست چو دانستم رهی دیگر گرفتم