-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با وجود وصل شد زندان حرمان جای من برکنار آب حیوان تشنهٔ مردم وای من
2 باغبان کاندر درون بر دست گلچین گل نزد دست منعش در برون صد تیشه زد بر پای من
3 سایه بر هر کس فکند الا من دوزخ نصیب سر و طوبی قد گل روی بهشت آرای من
4 هست باقی رشحهای از وصل و جان من کباب من که امروز این چنینم وای بر فردای من
5 پر گیاه حسرتی خواهد دمانیدن ز خاک در پی این کاروان اشگ جهان پیمای من
6 از تفقدهای عامم نیز کردی ناامید بیش ازین بود از تو امید دل شیدای من
7 محتشم افغان که مستغنی است از یاد گدا پادشاه بیغم و سلطان بیپروای من