دردا که یار جانب ما را نگه نداشت از جامی غزل 242

دردا که یار جانب ما را نگه نداشت

1 دردا که یار جانب ما را نگه نداشت آیین مهر و رسم وفا را نگه نداشت

2 شد خاک پای در ره او صد خداشناس فارغ گذشت و راه خدا را نگه نداشت

3 چشم حوادثش مرساد ار چه غمزه اش از سینه ام خدنگ جفا را نگه نداشت

4 در غیرتم ز باد که از چشم مردمان چون سرمه خاک آن کف پا را نگه نداشت

5 صوفی صفای دل به غم غیر تیره ساخت آیینه خدای نما را نگه نداشت

6 هر جا که شد مقیم درت حرمتی نیافت چون در صف سگان تو جا را نگه نداشت

7 جامی پس از دعای وصالت ز هجر سوخت افسوس ازین دعا که بلا را نگه نداشت

عکس نوشته
کامنت
comment