- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دردا و حسرتا که مرا کام جان برفت و آن جان نازنین به جوان از جهان برفت
2 دل پر ز مهر روی چو ماهش بدی چه سود کاندر فراق روی وی از تن روان برفت
3 بلبل بگو که باز نخواند میان باغ کان روی همچو گل ز در بوستان برفت
4 ای دل بگو به منزل جانان تو کی رسی کآن جان نازنین ز پی کاروان برفت
5 فریاد و ناله ام ز سر چرخ هفتمین بگذشت و اشک دیده ام از ناودان برفت
6 سلطان بخت من به سر تخت وصل بود آخر چرا به بخت من او ناگهان برفت
7 ای نور دیده شد ز غم تو جهان خراب کان نور دیده ام ز جهان نوجوان برفت
8 آخر کدام حسرت و دردی که از جهان با خود ببرد و از دو جهان ناتوان برفت