- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهدم افسرده خوشا وقت قدح پیمائی که شود مست و زند دستی و کو بدپائی
2 آگه از روز جزائی و کشتی زارم آه اگر امروز نمیداشت ز پی فردائی
3 حالم آن ماهی لب تشنه ز هجرت داند که به خاک افکندش موجهای از دریائی
4 نیست با کی ز فنای تو جهان را که خورد چه غم از سوختن خاربنی صحرائی
5 توبه چون با همه تلخی کنم از باده عشق که بکیفیت این می نبود صهبائی
6 هر نهان بر تو عیانست گرت بینش هست وگرت نیست چه پنهانی و چه پیدائی
7 عشق بزمیست که هر لحظه در آن صد ساغر پر شود از می و خالی نشود مینائی
8 شنوم در رهت از هر سر افتاده بخاک وای بر آنکه درین راه گذارد پائی
9 دل تهی از غم دلدار مبادم مشتاق که بود خوش غم جانگاه نشاطافزائی