-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منکر می خواره از حد می برد پرده خلوت نشینان می درد
2 محتسب تشنیع های معتبر می زند با آن که خود هم می خورد
3 می فروشد جامه تقوا به می مردم آزاری به جان وا می خرد
4 خرمن اوقات غارت می کند دام تزویر و حیل می گسترد
5 این همه احداد بی توجیه نیست کز کنار او در میان می آورد
6 هم بدو عاید شود افعال او چون پس و پیش عدالت ننگرد
7 مردمی باید که در سر و علن چون نزاری خون خورد جان پرورد
8 مست باشد از سماوات العلا بر براق همت آسان بگذرد
9 مرغ جان بر سدره دارد آشیان کو به بال شوق جانان می پرد