دلا زان گل بریدی خاطرت از محتشم کاشانی غزل 562

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

دلا زان گل بریدی خاطرت آسود پنداری

1 دلا زان گل بریدی خاطرت آسود پنداری تو را با او دگر کاری نخواهد بود پنداری

2 تو بر خود بسته‌ای یک باره راه اشگ ای دیده نخواهد کرد دیگر آتش من دود پنداری

3 تو تحسین خواهی ای ناصح که منعم کرده‌ای زان در به خوش پندی من درمانده را خشنود پنداری

4 فریبی خورده‌ای ای غیر از آن پرکار پندارم که خود را باز مقبول و مرا مردود پنداری

5 رسید و به اعتاب از من گذشت آن ترک نازک خود دعائی گفتمش در زیر لب نشنود پنداری

6 مقرر کرده بهر مدعی مشکل‌ترین قتلی ز یاران خواهد این خدمت به من فرمود پنداری

7 چو بر درد جدائی محتشم گردیده‌ای صابر به صبر این درد پیدا می‌کند بهبود پنداری

عکس نوشته
کامنت
comment