- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلا ملازم رندان دردکش می باش به هر چه می رسد از صاف و درد خوش می باش
2 مکن تعلق خاطر به نقش صفحه دهر جریده وار همی زی و ساده وش می باش
3 خراب ساده عذاران کج کلاهم من رو ای ادیب تو دربند ریش و فش می باش
4 دو کون در نظر من یکی شد ای خواجه تو در شمار سه و چار و پنج و شش می باش
5 چه غم ز منقصت صورت اهل معنی را چو جان ز روم بود گو تن از حبش می باش
6 منم ز جام می ای شیخ غرق بحر حیات تو مانده خشک زبان بر لب از عطش می باش
7 خلاصی از خود و از خلق بایدت جامی ز جام پیر خرابات جرعه کش می باش